وقتي به اتاق مدير عامل رسيدم داشت نامه شكايت مشتري را مي خواند. يكي از مشتري ها از ناقص بودن محتويات بسته بندي شده محصولي كه برايش ارسال كرده بوديم شكايت كرده بود. مي گفت حتم دارم اين اشكال به خاطر بي دقتي كاركنان واحد بسته بندي بوده است به همين خاطر زير نامه و براي مسئول قسمت بسته بندي پي نوشت كرد "بايد بيش از پيش دقت شود. در صورت بروز مجدد چنين شكايتي، برخوردي متناسب صورت خواهد گرفت". يك نسخه هم از نامه به من داد تا پيگيري كرده و گزارش آن را بهش بدم ...
به احتمال زياد در سازمان شما هم تا كنون مشابه رويدادي كه شرح آن گذشت، بسيار رخ داده است و پي نوشت هاي طلايي! سازماني نظير:
- تذكر جدي داده شود،
- فرهنگ سازي لازم است،
- سعي شود تكرار نشود،
- بعد از اين بيشتر دقت كنيد ...
را بارها و بارها دريافت داشته ايد و حتما با من موافق هستيد كه تعداد بسيار ناچيزي از اين گونه پي نوشت ها موثر بوده و سبب جلوگيري از بروز مجدد شكايت، خطا، عدم انطباق، شكست يا هر نام ديگري كه به آن مي دهيد شده است.
مساله خيلي بغرنج مي شود هنگامي كه مديران بر مقوله فرهنگ سازي تاكيد مي نمايند و دلسوزان سازمان! يك صدا مي شوند كه به خاطر فرهنگ اشتباه مسايل متعدد در سازمان بوجود آمده و هر روز بيشتر از ديروز مي شود و وقتي از آنها خواسته مي شود براي اين گونه مسايل راه حلي ارايه دهند با بي تفاوتي و بدون زحمت فكر كردن مي فرمايند كار فرهنگي بلند مدت لازم است.
از مديران زيادي راجع به ميزان آشنايي آنها با چرخه فرهنگ سازي پرسيده ام، هيچ كدامشان با اين چرخه آشنا نيستند و نمي دانند كه تكرار عادت هاي جديد فرهنگ را مي سازد و كاملا بي تفاوت هستند كه در سازمان شان بايد نگرش ها را تغيير دهند و اين ميسر نيست مگر با برنامه ريزي و مديريت آموزش هاي اثربخش !
حتما از بروز عادت هاي جديد زيادي براي فرهنگ سازي با خبر هستيد، مانند كتابت را جا بگذار كه در فرانسه اخيرا رايج شده، استفاده پليس از لباس فرشته هاي مراقب در پيچ ها و گردنده هاي خطرناك براي كاهش سرعت بجاي استفاده از تابلوهاي غير موثر، عبور افراد مشهور از مكان هاي عمومي، استفاده از فضاي اداري با انگيزش بالا، حاكم كردن روش خطاناپذير سازي - poka yoke - (در اين مورد مي توان به روش ساخت درهاي كوتاه زورخانه هاي سنتي اشاره كرد كه كوتاه ساخت در ورودي فرهنگ تواضع را ترويج مي كرد) و نمونه هاي فراوان ديگري كه متاسفانه مديران سازمان ها بي توجه به آنها و بدون الگو برداري از نمونه هاي موفق تنها به ساده ترين كار كه موعظه، تذكر، تنبيه يا تشويق است، مي پردازند.
چند وقت پيش شاهد اين بودم كه يكي از كاركنان سازماني كه من با آنها طرق قرارداد بودم، اتاق كار خودش را به طرز زيبا و دل انگيزي تزيين كرده بود. بعد از چند روز كه دوباره به آنجا مراجعه كردم ديدم فضاي اتاق به حالت بي روح گذشته برگشته است وقتي ماجرا را جويا شدم فهميدم كه مدير معظم! سازمان خواسته بود اين سوسول بازي ها را پايان داده و بجايش سعي كنند به كارهايشان بيشتر رسيدگي كنند. جالب اينكه از همان روز اين همكار گرامي مي گفت انگيزه كار كردن در او از بين رفته و هر روز كه با بي حوصله گي به محل كارش مي آيد و لحظه شماري مي كند كه زودتر به خانه اش برگردد. |