ارزيابي عملكرد كاركنان رويه اي است كه برخي از سازمان ها در پايان هر سال و به منظور تمديد قرارداد همكاري با كاركتان خود يا به سبب پرداخت پاداش عملكرد به ايشان انجام مي دهند. سنجش عملكرد طي سال، نظرخواهي از مديران و مشتريان، بررسي سوابق كاري و مواردي از اين دست از جمله معيارهاي ارزيابي عملكرد در سازمان ها است.
اما من معتقدم تنها پرسيدن يك پرسش و رسيدن به پاسخ واقعي آن به هر روش ممكن مناسب ترين شيوه ارزيابي عملكرد براي تمديد قرارداد همكاري با كاركنان مي تواند باشد.
مضمون پرسش مهمي كه من از آن ياد مي كنم و مي توان آن را از همكاران در معرض ارزيابي پرسيد اين است كه " اگر بعنوان پاداش پايان سال پولي به ميزان يك ميليارد تومان به شما داده شود، آيا باز هم حاضريد در سال آينده شغل فعلي خودتان را داشته باشيد؟"
خبر آقاي «کوين هلستيد» كه در همين شماره آن را اطلاع رساني كردم واقعيت بسيار بزرگي را روشن مي سازد و مشخص مي نمايد كه عشق به کار، ثروتمند و فقير نميشناسد البته اگر پاي عشقي در ميان باشد. البته پولي كه گير اين آقا آمده از مبلغي كه من پيشنهاد مي كنم بسيار بيشتر است ولي با اين حال ايشان حاضر نشده بيش از يك سال از كار خودش و بهتر است بگويم از عشق خودش دست بكشد! فكر كنم آن يك سالي را هم كه از كارش دور بوده نياز داشته كمي استراحت كند و بعد تجربه كرده كه استراحت هم همراه با كار لذت بخشه !
چند وقت پيش از همكاران يك سازمان پرسشي مشابه آنچه مطرح كردم، پرسيدم. بنده خدا با صداقتي بيش از حد و بعد از اينكه آه بلندي از ته دل كشيد گفت: " اين مبلغ كه خيلي زياده يك دهم آن را هم اگر به من بدهند مي روم و پشت سرم را هم نگاه نمي كنم. خسته شدم از بس هر روز با دلخوري آمدم تا كارم را شروع كنم و خسته شدم از بس لحظه شماري كردم تا آخر وقت بشود و از اين سازمان لعنتي بروم". ازش پرسيدم پس چرا با اين همه نگراني و دلخوري كه از كارت داري باز هم به اينجا مي آيي؟ البته پاسخش برايم روشن بود. به خاطر درآمدش! ولي باور بفرماييد و به استناد حرف هاي خودش اين درآمد هم نتوانسته بود سرو سامان درست و حسابي به زندگي اش بدهد و به نظر من عادت به ترك خانه و آمدن به محل كار و انتظار براي رسيدن به دوران بازنشستگي كه مهمترين دستاورد بسياري از كاركنان سازمان هاي دولتي و حتي خصوصي شده است دليل اصلي پذيرش اين همه نگراني و دلخوري بوده است.
عمده مديران سازمان هاي ايراني بخصوص بخش خصوصي تنها به سودآوري مجموعه شان مي انديشند و من كمتر مديري را ديدم كه به نيازهاي انساني كاركنانش توجه نمايد. از سوي ديگر بسياري از كاركنان سازمان ها هم به سبب آنكه هيچ گونه هدف گذاري شغلي براي خودشان ندارند در گرداب سازمان راه به جايي نمي برند. آنها به سختي به دنبال كار مي گردند، به خوبي كارشان را شروع مي كنند و به زودي به آن عادت كرده و هيچگاه از اين عادت خود دست نمي كشند و همچون سنوات گذشته ! در انديشه تمام شدن زمان كار و رسيدن به آرامش به كاري كه عشق شان نيست ادامه مي دهند.
تا كي غم آن خورم كه دارم يا نه وين عمر به خوشدلي گذارم يا نه
پركن قدح باده كه معلومم نيست كاين دم كه فرو برم برآرم يا نه
|