اکنون در این دنیای پر اندازه، در این هستی با این همه سازه، در این سرزمین طرحریزی شده، در این روزگار زمانبندی شده، در این طبیعت با کیفیت، با این لطف بی حد و اندازه!
شایسته است همچون روزگاران گذشته کارها را به پیش بردن؟
چه نیازیست به تحولی ناشناخته؟
چرا این همه بی سر و سامانی؟
چرا این همه بی توجهی به نظم آسمانی؟
کجایند رابطه های سازنده؟
چه شدند ضابطه های نگهدارنده؟
چه شد وفای به عهد؟
کجاست اهداف از پیش تعیین شده؟
چه ضرورتی دارد کاری کنیم کارستان؟
چیست حاصل تفکر در بهره وری گوسفندان؟
اگر نبود چیدمان طرحریزی شده اندام بدن، آیا داشتیم مثالی بی نقص از سیستمی بودن؟
چیست نتیجه کارها بدون طرحریزی؟
چرا بی نیازیم از هارمونی برای رسیدن به خوشبختی
کاش داشتم پاسخ برای این همه پرسش تازه!
ولی امید دارم به ایده های دوستان از برای ساختن دنیایی بی نهایت ساده...
|